قرآن، كتاب جامعه سازي است. به اين معنا كه هدف از نزول كتاب هاي آسماني و آموزه هاي وحياني و بعثت پيامبران، ايجاد جامعه يا جوامع برتر انساني است. از اين رو قرآن هدف از نزول آهن را به عنوان ابزار و نماد قدرت در جامعه مطرح مي سازد و با اشاره به مسئله قسط و عدالت جامع در جوامع بشري، هدف و رسالت پيامبران را زمينه سازي براي قيام مردم به قسط و عدالت مي شمارد و مي فرمايد كه هدف آن است: ليقوم الناس بالقسط؛ تا مردم خود براي اجراي قسط و برپايي عدالت به پاخيزند. اين بدان معنا خواهد بود كه جامعه سازي به عنوان هدف اصلي پيامبران و آموزه هاي وحياني مطرح است؛ از اين رو آموزه هاي وحياني قرآن نيز هماهنگ و سازگار با اين هدف و رسالت مي باشد و بسياري از آموزه ها و گزاره هايي كه در اين كتاب آسماني مطرح است اصول و مباني جامعه سازي و يا مرتبط با مسايل اجتماعي است.
در آيات بسياري به مسئله امر به معروف و نهي از منكر اشاره شده و يا به جامعه برتر و اصول و مباني آن و هنجارهاي اجتماعي توجه داده شده و مورد تشويق و ترغيب قرار گرفته و نابهنجاري ها به عنوان عوامل آسيب زا و علت فروپاشي جوامع مطرح و سازوكارهاي رهايي از آن نيز بيان شده است. بر اين اساس، قرآن راه رستگاري و فلاح و رهايي از خسران را ايمان قلبي و رفتار و عمل اجتماعي نيكو و سالم دانسته است.(سوره والعصر)
در آيات قرآني از هنجارها و رفتارهاي سالم و سازگار با فطرت بشري به عناوين مختلف تعبير شده است. از آن ميان مي توان به معروف و احسان و صالح و خير اشاره كرد.
اصولا گناه و جرم در آيات قرآني به عنوان نابهنجاري اجتماعي و ضداخلاق و ضدآداب اجتماعي و يا ضدفطرت و غريزه طبيعي نهي شده است و برپايه مباني عقلي و عقلايي، حكم شرعي صادر مي شود. از اين رو ارتباط تنگاتنگي ميان آموزه هاي دستوري قرآن در حوزه امر و نهي با احكام عقلي و سيره قطعي عقلايي و فطري و غريزي بشر وجود دارد.
هنجارهاي اجتماعي و امور نيك و پسنديده كه از آن به صالح و معروف ياد مي شود، در تعبير قرآني اصطلاحاتي دارد كه يكي از آن ها خير است؛ و از آن جايي كه خير در آموزه هاي قرآني به عنوان مطلوب ذاتي و فطري بشر مطرح مي باشد از مردم خواسته شده تا برخلاف دعوت دشمن آشكار يعني ابليس و هواهاي نفساني تحت تسلط اين دشمن بيروني، عمل كرده و به جاي شر در پي خير باشند.
در كاربردهاي قرآني «خير» هر چيزي است كه مورد گرايش و ميل و رغبت همگاني باشد مانند عقل و عدل و فضل و هر چيز مفيد براي تن و روان آدمي كه ضد آن شر مي باشد. از آن جايي كه خداوند امور مفيد و نافع و سودمند را تجويز و تشويق و ترغيب مي كند به مسئله خير نيز از اين نظر توجه داشته و در بسياري از آموزه هاي قرآني به شكلي بدان پرداخته است. يكي از اين آموزه هاي قرآني مرتبط با مسئله خير، سبقت و پيشي گرفتن در امور خير در حوزه عمل فردي و اجتماعي است كه در ادامه به آن پرداخته مي شود.
در قرآن با دو واژه از مردم خواسته شده است تا در كارهاي نيك و پسنديده مشاركت فعال و سازنده داشته باشند. اين واژگان هر چند كه از نظري همانند هم هستند و معنا و مفهوم نزديك به يك ديگر را مي رسانند ولي از ابعادي با هم مختلف هستند؛ به ويژه كه بر اين باوريم كه مترادف در قرآن و نيز در واژگان عربي معنا و مفهومي ندارد و هر آن چه كه به نظر داراي يك معنا و مفهوم هستند به جهت نكته ظريف و لطيفي از هم جدا و باز شناخته مي شوند. از جمله اين واژگان مي توان به واژه انسان و بشر اشاره كرد كه در كاربرد نخست تاكيد بر بعد روان شناختي و الفت و انس اين موجود و مسايل اجتماعي و عاطفي او شده و در كاربرد واژه بشر به ابعاد جسمي و حساسيت هاي جانوري و مادي او توجه داده شده است. از اين رو حتي در كاربردهاي عربي نوين نيز سخن از حقوق بشر نمي شود بلكه از حقوق انسان سخن به ميان مي آيد.
در تشويق و ترغيب مردم به عمل به خير و نيكوكاري نيز از دو واژه سرعت و سبقت بهره گرفته شده است. از اين رو گاه سخن از يسار عون في الخيرات (آل عمران آيه 114) و گاه از سابق بالخيرات (فاطر آيه 32) و فاستبقوا الخيرات (بقره آيه 148) است.
سرعت به معناي شتاب است. در اين جا سخن از اين است كه بي توجه به ديگران هر كسي خود مي بايست در كارهاي نيك و خير شتاب ورزد و تاني و مكث و درنگ نكند. اگر در هر امري عجله و شتاب و سرعت، نادرست و ناپسنديده است تنها در كارهاي خير و نيك است كه شتاب و عجله پسنديده و بلكه مورد تشويق و ترغيب است.
اما سبقت و مسابقه و پيشي گرفتن چنان كه از خود واژه ظاهر است ارتباط تنگاتنگي با شتاب و عجله دارد و در حقيقت نوعي نسبت در آن نهفته است. از اين رو ارتباط نزديكي با مسايل اجتماعي پيدا مي كند. به اين معنا كه هر كسي مي بايست خود را با ديگري مقايسه كرده و بسنجد و در كارهاي نيك و پسنديده بكوشد تا از ديگري سبقت گيرد. به سخن ديگر اگر دو تن مي توانند كاري نيك و خير انجام دهند هر يك مي بايست تلاش كند كه زودتر از ديگري به آن اقدام كند. چنين رفتاري موجب مي شود كه هرگز كار خير و نيك بر زمين نماند و هر كسي بكوشد تا آن را زودتر انجام داده و از زمين بردارد. از اين روست كه نوعي مسابقه و پيشي گرفتن از يك ديگر در كارهاي نيك در ميان مردم و جامعه پيش مي آيد.
خداوند در آيه 114 سوره آل عمران عجله در كارهاي خير را از اوصاف صالحان برمي شمارد. به كارگيري اسم صالح در اين آيه بيانگر اين نكته لطيف است كه اشخاص صالح و نيكوكار كه نيكوكاري جزو ذات و يا ذاتي آنان شده است و به اين صفت برتر انساني دست يافته اند به طور طبيعي انسان هايي هستند كه در كارهاي خير و نيك عجله مي كنند. از اين رو مي توان يكي از راه هاي شناخت افراد صالح و نيكوكار را در شتاب ورزي ايشان در كارهاي خير دانست.
اينان تنها براي رضاي خدا و وجود صفت نيكوكاري در جوهره ذات ايشان است كه با سرعت و عجله، اقدام به انجام كارهاي خير مي كنند و نمي گذارند كه كار خير بر زمين بماند.
اهل تقوا و متقين نيز در آيات قرآني همين رفتار را از خود نشان مي دهند؛ زيرا در تحليل قرآني انسان هاي صالح در اصل، انسان هاي متقي و پرهيزگاري هستند كه تقوا در عمل ايشان خودنمايي مي كند. از اين رو در آيه 115 سوره آل عمران صالحان را همان اهل تقوا برمي شمارد و بيان مي كند كه خداوند به اعمال و رفتار اهل تقوا و صلاح آگاه و داناست.
در تحليل قرآني اصولا مومنان در كارهاي خير از يك ديگر سبقت مي جويند. به اين معنا كه پس از تشويق و ترغيب مومنان به اين كه مي بايست بي توجه به ديگري و يا وجود ديگري در كارهاي خير شتاب ورزند و با درنگ، زمان را از دست ندهند از ايشان مي خواهد كه در كارهاي خير از يك ديگر سبقت گيرند و مسابقه برقرار كنند. برگزاري مسابقات براي انجام كارهاي خير دو نتيجه مهم و سازنده در پي خواهد داشت: نخست آن كه كارها با شتاب بيش تري انجام مي شود و هر كسي مي كوشد تا به گونه اي با پيشي گرفتن از ديگري نخستين كسي باشد كه كار خير و نيك را انجام داده نتيجه ديگر مسابقه، آن است كه جامعه به انجام كارهاي خير تشويق مي شود و هر كسي مي كوشد تا كار خير را نخست انجام دهد و نگذارد تا ديگري همان كار خير را به سرانجام رساند و در حقيقت جامعه با حالت عاطفي خاصي رو به رو مي شود كه هر كسي در جست و جوي نخستين عامل خير مي باشد.
فايده ديگر مسابقه اين نيز خواهد بود كه كارهاي خير علني و آشكار انجام و در چشم ديگران مطرح شود؛ زيرا در مسابقه، دست كم دو نفر مشاركت خواهند داشت كه مي كوشند زودتر از ديگري كار خير را انجام دهند و اين گونه است كه به صورت آشكار كارهاي خير مطرح و در جامعه منتشر و رقابت براي پيش تازي ميان مردمان پديد مي آيد.
قرآن براي جوامع برتر و شاهد و نمونه، معيارهايي را مطرح مي سازد كه يكي از آن ها مساله پيشي گرفتن مردمان در كارهاي خير و نيك است. اگر جامعه اي در كارهاي خير و نيك از يك ديگر پيشي گيرد آن جامعه از جوامع برتر و نمونه اي است كه ديگر جوامع مي بايست از آن درس گرفته و خود را همانند آن سازند. (بقره آيه 145 و 148)
بر اين اساس آيات قرآني در تقسيم بندي مردم، به مساله سبقت و پيشتازي آنان اشاره و آن را به عنوان ملاك و معيار بيان مي كند . قرآن د رآيه 32 فاطر جامعه و مردم آن را بر پايه كارهاي خير و مسابقه گزاري در آن به سه دسته بخش مي كند و مي فرمايد كه در هر جامعه اي با سه دسته افراد به طور مشخص رو به رو هستيم: كساني كه در حق خويش ستم مي كنند و كار خير نكرده و در آن پيشتاز نمي باشند دوم كساني كه ميانه رو هستند و كارهاي خيري را انجام مي دهند ولي اهل شتاب و سبقت در آن نيستند و سوم كساني كه در كارهاي خير شتاب مي ورزند و از يك ديگر سبقت مي گيرند.
بنابراين از نظر قرآن كساني كه در كارهاي خير و نيك مشاركت ندارند انسان هاي ستمكار به نفس و جان خويشتن هستند و در حقيقت هرگونه عمل و كار خيري كه انجام مي دهند بازگشت و بهره آن به خود ايشان باز مي گردد.
از اين رو از مردم مي خواهد كه در كارهاي خير، هم شتاب ورزند و هم با يك ديگر مسابقه دهند و نسبت به آن چشم هم چشمي داشته باشند كه هر كسي زودتر آن را انجام دهد و در مسابقه پيشتاز باشد. اين گونه است كه انجام دادن كارهاي خير به عنوان سيره هميشگي مومنان راستين و نه امري مقطعي و موقت مطرح است و آنان در سيره عملي زندگي خويش مي كوشند تا با انجام كارهاي خير در حقيقت به خود خير رسانند(مومنون.61)
تاكيد قرآن براي شتاب و نيز مسابقه در كارهاي خير (بقره آيه 148) براي آن است كه از اين طريق، به ايشان سودي رساند و مردم از طريق كارهاي خير و نيك، خود را به كمال لايق و شايسته خويش برسانند. از اين رو در تحليل قرآني پيشتازان در كارهاي خير و نيك از كساني شمرده شده اند كه مورد فضل و توجه خاص الهي قرار دارند (فاطر آيه 32)
البته كساني هستند كه درتحليل خويش اشتباه مي كنند و اموري را خير مي شمارند كه براي ايشان شر است و يا اين كه خود را مورد توجه و عنايت و فضل الهي مي دانند درحالي كه گرفتار شر و غضب الهي هستند. از اين جمله مي توان به مشركاني اشاره كرد كه داراي مال و منال و فرزندان رشيد هستند. ايشان بر اين باورند كه خداوند درخير به ايشان شتاب گرفته است (مومنون آيه 55 و 56) درحالي كه منشأ اين پندار نادرست، جهل و ناداني آنان به خدا و آزمون هاي الهي است. (همان) و اگر ايشان به درستي مي نگريستند در مي يافتند كه مال و فرزندي كه نتوان از آن براي كارهاي خير و نيك و صالح بهره گرفت جز نقمت چيزي نيست و آن چه به ظاهر نعمت است در باطن نقمت و بلايي است كه بدان آزموده شده ودر آتش دوزخ از آن بهره مند مي شوند. بنابر اين درتحليل قرآني مال و منال و فرزند و مانند آن تنها زماني خير است كه دركارهاي نيك بتوان از آنها بهره گرفت و هزينه و مصرف كرد كه اين گونه اعمال خير است و باقيات صالحات و ماندگار مي باشد و در دنيا و آخرت سودمند خواهد بود.
از نظر قرآن براي سبقت دركارهاي خير مي توان به دو دسته پاداش هاي دنيوي و اخروي اشاره كرد: در دنيا انسان ها با كارهاي خير و پيشتازي و سبقت در خير رفاقت و دوستي خداوند و مردمان صالح بهره مي برند. هر كارخيري در دنيا آثاري خواهد داشت كه از مهم ترين آن ها علاقه و دوستي و الفت خدا به اين بنده است كه نتيجه آن در رفتارهاي ديگران نيز ظهور و بروز مي كند ومردم وي را دوست داشته و به وي محبت مي ورزند.
مولويت الهي به معناي آن است كه خداوند وي را دوست و ولي خود قرار مي دهد و كسي كه خداوند وي را دوست و ولي خويش قرار دهد مومنان نيز به او علاقه مند شده و ولايت وي را مي پـذيرند. اين گونه است كه افراد خير و نيكوكار با كارهاي نيك خويش بر دل هاي مردم حكومت و ولايت دارند و مردم ناخواسته به سخنان و گفتارهاي ايشان دل بسته و عمل مي كنند. ريشه اين ولايت و حب مردم را مي بايست در ولايت الهي جست. (بقره آيه 148)
درآخرت نيز كساني كه دركارهاي خير پيشتاز بوده اند از بهشت و مواهب آن بهره مند مي شوند (فاطر آيه 32و 33) و از هرگونه حزن و اندوهي در امان بوده و از آسودگي و آسايش بهره مند خواهند شد (فاطر آيه 32 تا 34)
از نظر قرآن علل و عوامل پيشتازي برخي از انسان ها دركارهاي خير و نيك را مي بايست در بينش و نگرش ايشان جست. از جمله اين علل، توجه فرد به قدرت گسترده خداوند (بقره آيه 148)، ايمان به خدا (مومنون آيه 58و 61) توجه به معاد و آگاهي از اعمال درقيامت و پاداش و جزاي آن (مائده آيه 48و بقره آيه 148)، پرهيز و دوري از شرك و هر گونه تاثيرگذاري غير خدا بر هستي (مومنون آيه 59 و 61)، خشوع در برابر خدا (انبياء آيه 90)، خوف از خدا و قيامت (مومنون آيه 57 و 61) و نيز خوف از معاد وآثارآن (مومنون آيه 60 و 61) مي باشد.
درحقيقت نگرش انسان به هستي و اينكه خداوند مالك زمين و زمان و هستي است و هر چيزي كه به انسان مي رسد از آن اوست و اوست كه مي گيرد و مي دهد و باز مي ستاند واين كه هيچ چيز درجهان بي اراده و مشيت وي صورت نمي گيرد و تنها راه نجات، عمل به آموزه هاي و حياني و تنها راه رسيدن به بهشت رضوان، جلب محبت و رضايت خدا با انجام كارهاي خير و شتاب و سبقت در آن است، موجب مي شود شخص اين گونه عمل كند و دركارهاي خير شتاب و در انجام آنها از ديگران سبقت بگيرد (فاستبقوا الخيرات)